محمد پارسا جانمحمد پارسا جان، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

نینی عزیز من

اصرار بابایی

1390/5/12 19:41
نویسنده : لیلا
240 بازدید
اشتراک گذاری

از روزی که وارد 15 هفتگی شدیم بابایی هر شب ازم میپرسه با کوچولومون حرف میزنی و من هر شب میگم نه و اونم کلی ازم دلخور میشه!

اما خودش هر شب دستشا میزاره رو شکمم تا حست کنه و باهات حرف بزنه

نمیدونم الان میشنوی یا نه اما تو یه مقاله نوشته بود از 18 هفتگی باید باهات حرف بزنم برات موسیقی بزارم و کلی کار دیگه قول میدم به موقش اینکارا را بکنم

راستی 3 شب پیش برقا رفته بود و خونه تاریک بود بابایی لامپ شارژی را جلو شکمم روشن کرد اینم یکی از کارای اون مقاله بود واسه تقویت بینایی امیدوارم اذیت نشده باشی

همون شب بعد از اومدن برقا دایی سینا و مامان جون و بابا جون(پدر و مادر عزیز خودم)اومده بودند خونمون دایی سینا همچنان اصرار داره شما پسر باشی میگفت اگه پسر نباشه داییش نمیشم و اسباب بازیهاما بهش نمیدم

خیلی ذوق کرده که یه دایی کوچولو میشه اما عزیزم حرفاشا به دل نگیریا میدونم خودت بلدی چطور تو دل همه جا باز کنی

دوست دارم مامانی بووووووووسسسس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)