بابایی رفته سفر
سلام مامانی خوبی عزیزم؟
دیروز ظهر بابایی از سر کار که اومد با مامان بزرگ اینا رفت دهشون من حوصله رفتن نداشتم گفت فردا قبل از ظهر برمیگردم اما امروز که بهش زنگ زدم گفت غروب راه می افتیم
دیشب دوباره حالم خوب نبود یه هفته است سردرد امونما بریده قراره فردا برم پیش متخصص مغز و اعصاب دعا کن چیزی نباشه
دیشب به توصیه مادر جونت(مامانم)به سرم حنا گذاشتم ولی تا صبح خوابم نبرد سحری که رفتم حموم تا بشورم تو حموم حالم به هم خورد خیلی حالم بد شد نفسم بالا نمی اومد داشتم خفه میشدم به زور آب سردا باز کردم تا هوا عوض شه مادر جون اومد نگران شده بود اما گفتم چیزی نیست
امروزم چندان تعریفی ندارم کسل بی حوصله با سردرد و حالت تهوع
خدایا کی این حالتا تموم میشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی